در بخش مذهبی مطالبی در ارتباط با حضرت معصومه (س) و علت رحلت شهادت گونه حضرت
در عالم مقاماتی است که عده ای با غفلت، از رسیدن به آنها محروم میشوند
درحالیکه هوشیاران اهل باطن کمی به خود سختی و تعب داده و قله نشین کمالات میشوند .
ازجمله کمالات وجودی عالم بقا، نیل به مقام والای شفاعت است .
مقام شفاعت، موهبتی است الهی که خداوند متعال به آنان که روحشان به جلوه قدسی مزیّن است و در طلب رضایت محبوب گام برداشتهاند ، عنایت میکند.
بر اساس بیان و دلالت روایات، عالیترین مرتبه آن «مقام محمود» است که پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در روز رستاخیز در آن مقام، طلوع میکند و آبشار نور شفاعت را از آن مطلع بر امت جاری میگرداند.(المیزان، طباطبایی، ج ۱، ص ۱۷۶ و ۱۷۷)
بیستوپنج آیه قرآن( المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، واژه «شَفَعَ») درباره شفاعت – نفیاً و اثباتاً – اشاره دارد
و بیش از ۳۰ مرتبه این کلمه و مشتقات آن در قرآن تکرار گردیده است؛
این فزونی آیات، دلیل روشنی بر اهمیت موضوع شفاعت در قرآن است.
پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در تفسیر آیه «عَسی اَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»(اسراء ۷۹ ) فرمود: «هُوَ المَقامُ الَّذی اَشْفَعُ لاُِمّتی فِیهِ»(مسند، احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۵۲۸/ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۳۶۵، ح ۵)؛
«(مقام محمود که در این آیه آمده است) همان مقامی است که در آن برای امتم شفاعت میکنم.»
آن مقام والایی که هیچ کس نمیتواند بر قله رفیع دست یابد
مگر کسانی که اهل تهجد و نافله و عصمت باشند .
تهجد و عصمت آن فاطمهای که در اثر عبادت، صاحبشانی از شئون الهیه و عصمتی از مراتب عالیه شد و حتی لقبش نیز مفتخر به معصومه شد زبانزد ملائکت الله شد!
حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نیز به خاطر همین کمالات اعطایی در نسب و اکتسابی در حسب ، شفاعت میکند.
حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «تَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شیعَتِیَ الْجَنَّهَ بِاَجْمَعِهِمْ(سفینهالبحار، ج ۲، ص ۳۷۶)؛
به شفاعت فاطمه معصومه، همه شیعیانم به بهشت میروند.»
استحقاق چنین مقام و منزلتی برای حضرت معصومه (سلام الله علیها) روشن و آشکار است.
در سالروز وفات شهادت گونه و مظلومانه و غریبانه شما ای بانوی کریمه دست طلب بر شفاعتتان چنگ میزند
و با نگاهی حسرتآمیز ، زبان دلم زمزمه میکند:
“یا فاطمه اشفعی لنا عندالله، فإن لک عند الله شانا من الشأنا من الشأن..”
صالحی
داستان زندگی حضرت فاطمه معصومه (س) داستانی پر از علم و معنویت و حماسه است.
هر گوشه از زندگی این بانوی خاص را که نگاه کنیم سرشار است از آموزههایی مؤثر برای تمام تشیع.
حضرت معصومه (س) فرزند آن بانویی است که حضرت امام کاظم علیهالسلام در مورد عامل ازدواجشان با او فرمود این اتفاق نیافتاد مگر به امر و وحی خدا…
آری ازدواجی چنین خدایی باید رخ دهد تا حاصلش حضرت معصومه (س) و امام رضا علیهماالسلام باشد.
این بزرگ بانوی اسلام وقتیکه حضرت امام رضا علیهالسلام ۲۵ سال داشتند به دنیا آمد.
دوران طفولیت حضرت معصومه (س) دوران زندانهای طولانی حضرت امام کاظم علیهالسلام بود؛
و در روزهای دور از پدر حضرت رضا علیهالسلام برای خواهر خود پدری میکرد و التیام داغ فراغی بود که بر قلب معصوم و پاک او بود.
درواقع حضرت معصومه (س) بانویی است که تحت تربیت دو امام معصوم پرورشیافته ازلحاظ علمی استاد او حضرت رضا علیهالسلام است.
آن وجود نورانی که ملقب به لقب عالم آل محمد است! و تربیتیافته چنین مکتبی طبیعی است که عالمه ای بینظیر شود.
شاهدش آنجا که نقل است عدهای به نمایندگی علمای شیعه راهی طولانی طی کردند تا به منزل حضرت موسی بن جعفر برسند و سؤالات خود را بپرسند؛ اما حضرت تشریف نداشتند و در نبود ایشان حضرت معصومه (س) باآنکه سن پایینی داشتند پاسخ سؤالات را نوشته و به آنها دادند. این داستان نشان از قدرت بالای علمی این بانوی کریمه از همان سنین پایین طفولیت دارد. در زهد و تقوای این بانوی پارسا نیز سخن بسیار است. در حیا و پاکدامنی و کمالات، آیینه تمام نمای حضرت ام الائمه فاطمه زهرا سلامالله علیها بودند.
وقتیکه حضرت امام رضا علیهالسلام پس از گذشت بیستوچند سال از بودن در کنار این خواهر مهربان عازم سفری شد
که فرمود پشت سر من گریه کنید چراکه این سفر بدون بازگشت خواهد بود…
چنین وداعی با چنین اوصافی یعنی خواهرم سرزمین طوس و کاخ مأمون قتلگاه من است…
خداحافظ تا قیامت…
درست که در ظاهر بدرقه مسافر بود ولی روضه وداع بود! وداع آخر…
که داستانش دلها را از این نقطه روانه روضه خداحافظی حضرت زینب با امام حسین علیهالسلام میکند…
خیال خام مأمون این بود که با دور شدن امام شیعیان از مرکز اسلام و تشیع نور ولایت کم سو و کمسوتر میشود و تا یک نسل عوض نشده باسیاست بازیهای خبیثانه خود این نور را خاموش میکند! آری “یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ صف/۸” میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند! حالآنکه خدا تمامکننده نور خود است.
آری کور خوانده بود آن دشمن ولایت! در مدت یک سال دوری حضرت معصومه (س) و امام رضا این خواهر و برادر از طریق نامه باهم در ارتباط بودند امام رضا علیهالسلام نامهای را که در آن اشاره به آمدن حضرت معصومه (سلام الله علیها) و جماعت علویان سمت طوس داشت به غلام خود سپرده و دستور فرمود تا آن غلام بی توقف به سمت مدینه بتازد و در اسرع وقت به دست حضرت معصومه (س) برساند.
حضرت معصومه (سلام الله علیها) نیز بیدرنگ جمعی از شیعیان و سادات را بسیج کرد و قافلهای به راه انداخت.
این را میتوان از مسیری که حضرت برای سفر انتخاب کرده بود فهمید.
چراکه حضرت معصومه (س) راهی انتخاب نمود که شهر به شهر شور ولایت و امامت را در دل شیعیان و مریدان خاندان عصمت و طهارت بیندازد. مسیری که حضرت انتخاب کرده بود از تمام شهرهایی که حضرت امام رضا از عبور از آنها منع شده بود میگذشت. در هر شهر رسالت زینب گونه خود را که ترویج معارف و عشق اهلبیت باشد بهخوبی اجرا مینمود و این حرکت هر آنچه مأمون باسیاستهای خباست آلود خود رشته بود پنبه نمود! تا آنجا که دستور رسید نگذارند این کاروان به مقصد برسد. غافل از آنکه مقصود این کاروان محقق شده و مقصد را خدا برایشان تعیین نموده!
حوالی ساوه دشمنان اهلبیت به این کاروان حمله کرده و تعداد زیادی از امام زادگان عظیم الشان و شیعیان همراه را به شهادت میرسانند.نقل است که حضرت معصومه (سلام الله علیها) در آنجا توسط زنی یهودی مسموم شدند.حتی نقلهایی مبنی بر زخمی شدن آن بانو در آن درگیری نیز رسیده.
به هر ترتیب هفده روز بعدازآن ماجرا روح مطهر حضرت به ملکوت اعلی پیوست.
اگر میشنویم رحلت شهادت گونه به آن دلیل است که بهطور دقیق و مسلم علت شهادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) مشخص نیست
ولی دلایل زیادی شاهد بر شهادت آن بانوست که آیینه تمام نمای صدیقه کبری حضرت زهرا سلامالله علیها است.
مقدمی
منبع: amfm.ir